معنی رشته کاردن - جستجوی لغت در جدول جو
رشته کاردن
تابیدن، گلوله کردن نخ
ادامه...
تابیدن، گلوله کردن نخ
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
خيطٌ
ادامه...
خَيْطٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
Rope
ادامه...
Rope
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
Roast
ادامه...
Roast
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
lier
ادامه...
lier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
rôtir
ادامه...
rôtir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
assar
ادامه...
assar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
烤
ادامه...
烤
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
piec
ادامه...
piec
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
ผูกเชือก
ادامه...
ผูกเชือก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
arrostire
ادامه...
arrostire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
rösten
ادامه...
rösten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
жарить
ادامه...
жарить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
asar
ادامه...
asar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
roosteren
ادامه...
roosteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
رسی باندھنا
ادامه...
رسی باندھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
দড়ি বাঁধা
ادامه...
দড়ি বাঁধা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
смажити
ادامه...
смажити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
ip bağlamak
ادامه...
ip bağlamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
kufunga kamba
ادامه...
kufunga kamba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
밧줄로 묶다
ادامه...
밧줄로 묶다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
ロープで結ぶ
ادامه...
ロープで結ぶ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
לקשור
ادامه...
לקשור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
mengikat
ادامه...
mengikat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
रस्सी बांधना
ادامه...
रस्सी बांधना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
touw binden
ادامه...
touw binden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
atar
ادامه...
atar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
legare
ادامه...
legare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
amarrar
ادامه...
amarrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
捆绑
ادامه...
捆绑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
związać
ادامه...
związać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
зв'язувати
ادامه...
зв'язувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
verbinden
ادامه...
verbinden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر رشته کردن
رشته کردن
رِشتِه کَردَن
связывать
ادامه...
связывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر برشته کردن
برشته کردن
بِرِشتِه کَردَن
ย่าง
ادامه...
ย่าง
دیکشنری فارسی به تایلندی